کمانهکشی پران
ویکی واژه
جمله سازی با کمانهکشی پران
برانگیخت آن بارکش را ز جای تو گفتی شد آن باره پران همای
سنان بود ماهی کمند اژدها وزو تیر پران چو مرغ از هوا
همی مار کردند پران رها نمودند از ابر اندرون اژدها
برو مرغ پران چو خورشید دان جهان را ازو بیم و امید دان
کو تاب تیر و ناوک پران که خویش را در جرگهٔ تو سخت کمان آورد کسی
زهر سو به شه گشت پران خدنگ برو جوشنش گشت یاقوت رنگ